زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های آنها بدهد و با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه ها و آزار و اذیتجن ها نجات یابد طلاق گرفت_داستان در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
یه روز که عشقتون بیرون از خونه هستش!زود تر برید خونه!!و برق مرقارو همه رو خاموش کنید!!و منتظر باشید تا عشقتون کلید بندازه بیاد تو!!خودتونم برید یه جایی تو اتاق قایم شید!!خلاصه بعد اینکه عشقتون اومد توو صداتون زد جواب ندین(البته این قسمت برا شاغلینه که دیرتر از اون یکی میاد خونه!!)بعد وقتی داره همه جارو دنبالتون میگرده!!یه چیزیو بندازین زمینبشکنه!!اگه صداتون کرد(که صدا میزنه) بازم جواب ندین!!در همین حال که (خوف برش داشته)به سمت صدا میاد یهو بپرید بیرون و حسابی بترسونیدش!!بعد بغلش کنین و بگین تو ترس و تنهاییت همیشه کنارتم!!(البتهبرای بیماران قلب عروقی توصیه نمیشه!!)
دهقان فداکار پیر شده و احتیاج به کمک داره، در تهران مرغا هورمون خوردن خروس
شدن، خروسا مامانی شدن و برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، چوپان دروغگو
عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن، دارا و
سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم حوصله مهمون رو نداره و جواب
تلفن رو نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه
و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خرید
ه مسافرکشی میکنه، آرش کمانگیر معتاد شده، شیرین، خسرو و فرهاد رو
پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم واسفندیار اسباشونو فروختن و
موتور خریدن میرن کیف قاپی ...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:داستان,داستان غمگین,داستان عاشقانه,داستان عاشقانه غمگین, توسط arash |

ادامه مطلب...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By LoxBlog :.